به گزارش شهرآرانیوز، کارشان این است که در محله بگردند و مشکلات را حل کنند؛ انگار اولویت زندگیشان همین شده که گرههای زندگی دیگران را با همان کموزیادی که خودشان دارند، باز کنند. در این میان، برای اینکه دستشان بازتر باشد، دست به کارهای خلاقانهای زدهاند؛ از تهیه جهیزیه گرفته تا جمعآوری دورریختنیهایی که میتواند منبع درآمدی برایشان باشد.
قرارمان در خانه یکی از همین خانمهاست؛ جایی در محله کشاورز که خیلیها آن را با نام «پشت بازار حافظ» میشناسند. به خانهای قدیمی در انتهای کوچهای بنبست میرسیم؛ جایی که در طبقه دوم، چند زن با سنوسالهای متفاوت منتظرمان هستند. سادگی، صمیمیت و قلبهای مهربانشان، اولین تصویری است که از این جمع دیده میشود؛ جمعی که سالها کنار هم ماندهاند و دغدغهشان کمک به همسایههاست.
بزرگترین عضو گروه، «حاجیهخانم رحیمی» است؛ زنی حدوداً هفتادوپنجساله که پیش از شروع صحبت، چادر رنگیاش را کمی روی صورتش مرتب میکند و میگوید: «من با کمک بقیه خانمها برای نوعروسهایی که امکان خرید جهیزیه ندارند، وسایل مناسب را آماده میکنم.»
او توضیح میدهد که از ابتدای سال برای هشت نوعروس جهیزیه جمع کردهاند و با لبخند ادامه میدهد: «همسایهها وسایلی را که نو است و در خانه استفاده نشده، به من میدهند. وقتی وسایل کامل شد، خانوادههای نیازمند را خبر میکنم تا بیایند و جهیزیه را ببرند. بضاعت ما کم است، شاید چیزهایی کم باشد، اما تلاشمان این است که بهترینها را بدهیم.»
صحبت را عروس حاجخانم ادامه میدهد؛ زنی که دستپختش زبانزد محله است. او که میخواهد نامش «عروسخانم رحیمی» نوشته شود، میگوید: «سهشنبهها با کمک خانمهای محله غذا میپزیم و همسرم آن را به خانوادههای نیازمند در محلههای مختلف میبرد. اسم این روزها را گذاشتهایم «سهشنبههای مهدوی» و نیتمان این است که به برکت دعا، زمینه ظهور امامزمان(عج) فراهم شود.»
او از تجربههای گذشته میگوید: «قبلاً هرکس جداگانه غذایی میپخت و تنوع بالا بود؛ اما موقع توزیع، اختلافنظر پیش میآمد. یکی نذر قیمه داشت، یکی غذای دیگر میخواست! برای همین تصمیم گرفتیم پولهایمان را یکی کنیم و هر سهشنبه یک غذای واحد بپزیم؛ از کارتنخوابها گرفته تا خانههایی که مدتهاست بوی پختوپز در آنها نپیچیده، همه سهمشان را میگیرند.»
نوبت به خانم غلامی میرسد؛ مسئول برگزاری کلاسهای آموزشی. او میگوید: «موضوع سبک زندگی و فرزندآوری برایم مهم بود. فکر کردم خوب است خانمها آگاهی بیشتری داشته باشند؛ برای همین با همکاری شهرداری و مربیانی که به مسجد میآیند، کلاسهایی برگزار کردیم.»
او به برنامههای ویژه اشاره میکند: «مثلاً در جنگ دوازدهروزه اخیر، کارگاههایی برای کاهش استرس و اضطراب خانوادهها داشتیم.»
در میان این جمع، خانم محمدی مسئولیتی دارد که حالوهوایی متفاوت به گروه میدهد؛ بردن همسایهها به زیارت امامرضا(ع).
او میگوید: «خیلیها در محله امکان رفتن به زیارت را ندارند؛ یا از نظر جسمی ناتواناند یا از نظر مالی. لحظهای که چشمشان به گنبد میافتد، همه چیز را درک میکنم. گاهی از درددلهایشان اشک من هم درمیآید.»
خانم محمدی از سرویس آستان قدس که در اختیار محلههاست میگوید و ادامه میدهد: «باید حواسم باشد کسی جا نماند یا گم نشود. مسئولیت سنگینی است، اما اجر زیادی دارد.»
او اضافه میکند که خیرانی هم هستند که هزینه رفتوآمد زائران را تقبل میکنند.
خانم بیرجندی مسئول کارهای خلاقانه با «دورریختنیها» است. او ابتکاری ساده، اما کاربردی دارد: «از خانمها خواستهام نانهای خشکشان را به من بدهند تا فروش آنها، کمکخرج فعالیتهای گروه شود.»
او با رضایت میگوید این طرح بسیار موفق است و ادامه میدهد: «لباسهای نو و استفادهنشده، لوازمالتحریر، کیف و هر چیزی را که خیران لازم ندارند هم جمعآوری میکنم. بعد از مرتبکردن و بررسی سلامت وسایل، آنها را محترمانه و بدون جریحهدارشدن شأن خانوادهها، میان نیازمندان توزیع میکنیم.»
حاجخانم رحیمی با خنده اضافه میکند: «آنقدر وسایل زیاد شده که خانه خانم بیرجندی دیگر جایی برای خودش ندارد!»
یکی دیگر از اعضای گروه، خانم اسدی است؛ کسی که تلاش میکند مادران محله را پای کار بیاورد. او میگوید: «هیئت ثابتی در محله نداریم؛ گاهی مراسم در مسجد برگزار میشود، گاهی در خیابان. اما مهم این است که خانوادهها، خصوصاً مادران، در برنامهها مشارکت کنند.»
او از موکبهای پذیرایی میگوید: «در مناسبتها، چای و شربت میدهیم و پسرهای نوجوان مسئول چرخاندن موکباند. مادران، هم پسرهایشان را تشویق میکنند و هم اقلام موردنیاز را تهیه میکنند. این میشود همان نقشآفرینیای که دنبالش هستیم.»
خانم اسدی امیدوار است با کمک خیران، زمینه مشارکت مادران بیشتر هم فراهم شود.